آثار و تالیفات آیت الله مسلم قلی پور گیلانی

 

آثار و تالیفات چاپ شده و در دست چاپ ایشان قریب به 70 جلد می باشد.

1- در سایه سار نهج البلاغه (2 جلد) و کوثر کلام – گذری بر مفاهیم نهج البلاغه (4 جلد)
2- تدوین نموداری کفايةالاصول همراه با آرای فقهاء عظام از جمله شیخ انصاری ره و حضرت امام خمینی ره (2 جلد)
3- اصول فقه حضرت امام خمینی ره (2جلد)
4- تحقیق و تنظیم کفايةالاصول (با حاشیه مرحوم ایروانی) (3 جلد)
5- تحقیق و تنظیم مکاسب (با حاشیه مرحوم میرزا فتاح شهیدی) (6 جلد)
6- تحقیق و تنظیم مکاسب (با حاشیه مرحوم سید محمد کاظم یزدی) (5 جلد)
7- تحقیق و تنظیم مکاسب (3 جلد)
8- تحقیق و تنظیم شرح لمعه (با حاشیه مرحوم کلانتر) (8 جلد)
9- تحقیق و تنظیم شرح لمعه (با حاشیه مرحوم سلطان العلماء) (3 جلد)
10- تحقیق و تنظیم شرح لمعه (با حاشیه مرحوم خوانساری) (6 جلد)
11- تحقیق و تنظیم اصول الفقه (2 جلد)
12- تحقیق و تنظیم بدايةالحکمة
13- تحقیق و تنظیم نهايةالحکمة
14- تلخیص فرائد الاصول (3 جلد)
15-تلخیص مکاسب (3 جلد)
16- تلخیص کتاب البیع
17- تلخیص کتاب الخیارات
18- تلخیص جواهرالبلاغه
19- شرح الموجز فی اصول الفقه (تألیف: حضرت آیت الله سبحانی)
20- ترجمه کلیات فی علم الرجال (تألیف: حضرت آیت الله سبحانی)
21- تلخیص المحاضرات فی الإلهیات (تألیف: حضرت آیت الله سبحانی)
22- تلخیص الغدیر (2 جلد)
23- تلخیص شبهای پیشاور

24-مقاله ای پیرامون “غذا” به همایش ادیان در سوئیس
25- نگارش نوین رساله حضرت امام خمینی ره
26- نگارش نوین رساله آیت الله فاضل لنکرانی ره

زندگی نامه از زبان خود استاد + صوت

لینک دانلود

بسم الله الرحمن الرحیم

من مسلم قلی‌پور هستم. حدود سال 62 به حوزه آمدم. در دانشگاه لیسانس حقوق گرفتم بعد به دلیل اینکه همکلاسی‌های ما می‌گفتند فلانی لیسانس حقوق گرفته، آن دیگری وکیل شده و ماهی چقدر درآمد دارد!! زده شدم و در دروس حوزه ممحض شدم. بیست و چهار پنج سال است مشغول درس‌های حوزه هستم. بیش از پانزده است که مشغول تدریس رسائل، مکاسب و کفایه هستم.

با آموزش و پرورش همکاری زیادی داشتم. کلاس‌های آموزش ضمن خدمت داشتم و به تقاضای خودشان چهار جلد راجع به بعضی مباحث نهج‌البلاغه نوشتیم که بیش از ده سال است در مسابقات دانش‌آموزی استفاده می شود. همین امر سبب شد در نهج‌البلاغه خیلی کار کردیم. در تفسیر هم تقریباً خیلی کار کردم. در تفسیر اهل سنت عمده کارم روی تفسیر کشاف بوده؛ در تفسیر شیعه هم تفسیر المیزان. مقداری موفق به شرکت در درس آقای جوادی آملی شدیم. چهار پنج ماهی هم هست از ما در یکی از فروعات کمیسیون‌های حوزوی شورای انقلاب فرهنگی دعوت کردند که هنوز یک جلسه هم موفق نشدم بروم.

** عنوان بندی کتب درسی

طرحی راجع به کتاب‌های درسی داشتیم چون خیلی امیدی به تغییر این کتب نیست اصلش هم حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی انگیزه را در من ایجاد کردند و من انجام دادم. ایشان کتاب‌های ما را که دیده بودند فرمودند در کتاب‌های عربی کاری بکن که این‌ها به کتاب درسی نزدیک‌تر شود. حدود پنج سال، شش سال پیش طرحی به ذهن من رسید که تاجایی که توانستیم به مطالب کتاب عنوان دادیم. تا جایی که تکثیر عناوین نشود، مخلّ نشود عنوان دادیم و تا توانستیم مطالب را تفکیک کردیم. در شرح لمعه،‌ اصول فقه و کفایه این کار را انجام دادیم و چاپ شدند.

** تالیف کتاب اصول فقه امام خمینی

در اصول و فقه امام [خمینی] خیلی کار کردم شاید سه دور اصول امام را از اول تا آخر کار کردم. بهترین کتاب در این زمینه جواهر الاصول است، بعدش تنقیح الاصول است، بعدش تهذیب الاصول آقای سبحانی هست که خیلی اغلاق و صعوبت عبارت دارد. انوار الهدایة و مناهج الوصول را هم دیدم.

چهار پنج سال پیش آقای‌ سید حسن خمینی پیغامی دادند که من در کتاب تلخیص کفایه که تحت عنوان تدوین نموداری کفایة الاصول نوشتم؛ آراء امام را هم بیاوریم. من جلد 2 را ننوشته بودم و با نظرات امام چاپ شد. جایزه‌ای هم پژوهشگاه انقلاب اسلامی و امام خمینی به ما دادند. کتاب ما شد نفر اول و جلد یک را هم با نظرات امام تطبیقی با نظرات مرحوم آخوند نوشتیم چاپ نشده. یک کتابی هم الان مشغول هستیم، قراردادش را چند سال پیش بستیم تحت عنوان اصول فقه امام خمینی که فعلاً به بحث علائم حقیقت و مجاز رسیدم که یک کتاب اصولیِ تقریباً مستقل براساس آراء حضرت امام هست برای دوره کارشناسی ارشد و دکترای پژوهشگاه امام خمینی.

** شیوه نوین در تدوین رساله های عملیه

طرح دیگری را هم [انجام دادم] که وقتی که مرحوم آیت الله فاضل زنده بود انگیزه‌اش را آقای شیخ جواد فاضل در ما ایجاد کرد. ایشان به من گفتند که شما یک طرحی بدهید برای رساله‌های عملیه که از این حالت خیلی قدیمی بیرون بیاید. من بعد از یک هفته یا ده روز فکر کردم [و طرحی ارائه کردم و] آن طرح را در رساله مرحوم آقای فاضل اجرا کردیم و چاپ شد. خیلی آقای فاضل مشعوف شدند، استقبال کردند.

ما برای هر مسأله‌ای یک عنوان دو سه کلمه‌ای دادیم که کسی که حکم چیزی را نمی‌داند از روی عناوین مقصود خودش را پیدا کند و مطالب تحت عنوان هر مسأله‌‌ای را تا توانستیم تفکیک کردیم. نگذاشتیم -بلا تشبیه- فله‌ای ارائه بشود. یک، دو، سه کردیم. الف، ب کردیم و به ایشان دادیم. بعضی مسائل را در هم ادغام کردیم، بعضی‌ها را فکّ ادغام کردیم. تقدیم و تأخیر مسائل را [انجام دادیم]. یک مقداری هم عبارت را تغییر دادیم چون اول کار ما بود می‌ترسیدیم خود آقای فاضل موضع‌گیری کند [بیشتر تغییر ندادیم]. این هم چاپ شد و آن موقع آقای فاضل خیلی استقبال کردند و آقای شیخ جواد می‌گفت نماینده‌های آقا در شهرستان‌ها استقبال کردند. منتها نمی‌دانم بعضی از اسباب دست به دست هم داد این طرح خوب نگرفت، خوب ادامه پیدا نکرد. رساله حضرت امام را هم به تقاضای آقای انصاری به این صورت درآوردیم و آن هم مرتب چاپ می شود.

تلخيص فرائد الاصول

تلخيص فرائد الاصول

تلخيص فرائد الاصول ج 2 ـ برائت ـ تخيير ـ احتياط

نویسنده :  مسلم قلی پور گیلانی
فصل چاپ : زمستان
سال چاپ : 1392
قطع کتاب : وزیری
چاپخانه : یاران
تیراژ : 3000 نسخه
تعداد صفحه : 208صفحه
شابک : 978-964-6395-44-2
زبان کتاب :فارسی
موضوع کتاب :کتب درسی
برای تهیه کتاب روی تصویر زیر کلیک کنید
تلخيص فرائد الاصول ج 3 ـ استصحاب ـ تعادل ـ تراجيح
نویسنده :  مسلم قلی پور گیلانی
سال چاپ : 1392
قطع کتاب : وزیری
چاپخانه :  یاران
تیراژ : 3000 نسخه
تعداد صفحه : 216صفحه
شابک : 978-964-6395-43-5
زبان کتاب : فارسی
موضوع کتاب : کتب درسی

برای دریافت کتاب روی تصویر فوق کلیک کنید

 

تلخيص مكاسب محرمه شيخ انصاري (ره)

تلخيص مكاسب محرمه شيخ انصاري (ره)

نویسنده : مسلم قلی پور گیلانی
سال چاپ : 1393
قطع کتاب : وزیری
چاپخانه : ياران
تیراژ : 3000 نسخه
تعداد صفحه : 200صفحه
شابک :978-964-6395-79-4
زبان کتاب : فارسی
موضوع کتاب :کتب درسی و شروح آن

فهرست مطالب

1. حديث تحف العقول
2. حديث فقه الرّضا (عليه السلام)
3. حديث دعائم الاسلام
4. نبوي مشهور
اقسام مكاسب در كلمات فقها
منظور از حرام بودن يك كسب
انواع مكاسب حرام
كسب با چيزهايي كه منفعت محللّه مورد اعتناي عقلا ندارند. (بيع حشرات)
كسب از راه انجام امور واجب
نوع اوّل: اكتساب با اعيان نجس (در 8 مسأله)
مسأله اوّل: معاوضه بول حرام گوشت
فرع اوّل: فروش بول حيوان حلال گوشت
فرع دوم: بيع بول شتر
مسأله دوم: حرمت معاوضه عذره نجس
فرع: آيا بيع عذره حيوان حلال گوشت (ارواث) حلال است؟
مسأله سوم: حرمت معاوضه خون نجس
فرع: بيع خون طاهر
مسأله چهارم: حرمت معاوضه مني
مسأله پنجم: حرمت معاوضه مردار و اجزاي حيات دار آن
فرع اوّل: فروش مردار به ضميمه مذكّي
فرع دوم: معاوضه مرداري كه خون جهنده ندارد
مسأله ششم: حرمت معاوضه سگ ولگرد خشكي و خوك خشكي
مسأله هفتم حرمت معاوضه خمر و هر مايع مسكر و فقّاع
مسأله هشتم: حرمت معاوضه اعيان متنجّسه غير قابل طهارت
مورد استثنا از حرمت بيع اعيان نجسه
مستثناي اوّل: مملوك كافر
مستثناي دوم: سگهاي غير ولگرد
مستثناي سوم: آب انگور قبل از تبخير دو سوم آن
مستثناي چهارم: دهن متنجّس
مواضع چهارگانه: بررسي چهار مسأله
موضع اوّل: آيا در بيع متنجس شرط است كه صريحا ذكر كنند كه بيع براي استصباح
موضع دوم: آيا اعلام نجاست دهن به مشتري، هنگام بيع واجب است يا نه؟ و آيا وجوب آن نفسي است يا شرطي
مسأله تغرير جاهل و اقسام آن
موضع سوم: آيا استصباح بايد زير آسمان باشد؟
موضع چهارم: آيا استفاده هاي ديگر (غير از استصباح) از دهن مستنجس حرام است؟
اصل اوّلي در انتفاع از نجس العين
نوع دوم: كسب هايي كه به خاطر قصد حرام، حرام هستند
قسم اوّل: كسب با چيزهايي كه استفاده خاص از آن، در راه حرام است
هيا كل عبادت
آلات قمار
آلات لهو
ظروف طلا و نقره
دراهم مغشوش
قسم دوّم: معامله كه متعاملان قصد حرام از آن دارند
مسأله اوّل: بذل مال فقط در مقابل منفعت حرام
مسأله دوم: بذل مال در مقابل مجموع منافع حلال و حرام مثل بيع كنيز آواز خوان
مسأله سوم: انگيزه طرفين معامله استفاده حرام است كه عقد را بر آن واقع نمي سازند
اقوال فقها در تعريف اعانه بر گناه و جرم
احكام اقسام پنجگانه انجام شرط حرام
قسم سوم: معامله كالايي كه مي تواند در حرام استفاده شود
ادلّه حرمت بيع سلاح به اعداي دين
نوع سوم: خريد و فروش كالايي كه استفاده حلال قابل توجّه ندارد
نوع چهارم: افعالي كه في نفسه حرامند
مسأله اوّل: تدليس ماشطه
خالكوبي كودكان
ملاك حصول ندليس
تعيين اجرت توسط آرايشگر
مسأله دوم: پوشش لباس و زيور آلات خاص جنس مخالف
حكم خنثي در پوشش و استفاده از زيورآلات چيست؟
مسأله سوّم: تشبيب (اظهار عشق به زن بيگانه)
مسأله چهارم: مجسمه سازي و نقاشي حيوانات
دليل جواز تصوير (مجسمه، نقاشي) غير حيوان:
نگهداي و نمايش تصاوير حرام
مسأله پنجم: كم فروشي
حكم صور تطفيف در اجناس ربوي (اجناس مكيل و موزون)
مسأله ششم: تنجيم
مقام نخست: جواز خبر دادن از اوضاع ستارگان و امثال خسوف و كسوف
مقام دوم: جواز پيشگويي آثار وضعيّتهاي مختلف ستارگان با اعتقاد به نشأت آنها از خود
مقام سوم: پيشگوئي از حوادث دنيا براساس اوضاع ستارگان با اعتقاد به نشئت آنها از خود
مقام چهارم: اعتقاد به تأثير ستارگان و اوضاع مختلف آنها در حوادث دنيا
صورت نخست: استقلال تام و عليت تامه ستارگان در تأثير بر حوادث دنيا
صورت دوم: خداوند مؤثر اعظم است، امّا ستارگان نيز تأثير دارند.
صورت سوم: حوادث دنيا اثر طبيعي خلقت ستارگان به وسيله خداوند است
صورت چهارم: حركات ستارگان، علامات وقوع حوادث دنيوي اند
مسأله هفتم: حفظ نگهداري كتب ضلال
مسأله هشتم: رشوه
حكم ارتزاق قاضي از بيت المال
حكم اخذ هديه براي قاضي
حكم رشوه در غير قضاوت
حكم صور اختلاف دافع و قابض
مسأله نهم: سبّ مؤمن
مسأله دهم: سحر و جادو
مسأله يازدهم: شعبده و تردستي
مسأله دوازدهم: غشّ
مسأله سيزدهم: غناء
مسأله چهاردهم: غيبت
تنبيهات چهارگانه
خاتمه: حقوق مسلمان بر برادرش
شرايط دوست صادق
مسأله پانزدهم: قمار
مسأله شانزدهم: قيادت
مسأله هفدهم: قيافه
مسأله هيجدهم: كذب
مقام اوّل: آيا كذب از گناهان كبيره است؟
توريه
مقام دوم: مسوّغ كذب
مسأله نوزدهم: كهانت
مسأله بيستم: لهو
حكم لعب و لغو
مسأله بيست و يكم: مدح بيجا
مسأله بيست و دوم: كمك به ظلم ظالم
الف ـ كمك به ظالم در ظلمش
ب ـ كمك به ظالم در كار غير حرام
مسأله بيست و سوم: نجش
مسأله بيست و چهارم: سخن چيني
مسأله بيست و پنجم: نوحه گري باطل
مسأله بيست و ششم: ولايت و كارگزاري سلطان ظالم
استثناي ولايت حرام
تنبيهات چهارگانه
تنبيه اوّل: جواز ارتكاب ساير محرّمات
تنبيه دوم: محدوده تحقّق اكراه
تنبيه سوم: آيا جواز قبول ولايت محرّمه مشروط به عجز از مخالفت با آن است؟
تنبيه چهارم: عدم نفوذ اكراه در ضرر مالي غير مؤثّر در قبول ولايت
تنبيه پنجم: عدم نفوذ اكراه در قتل مؤمن (شيعه)
خاتمه
اخلاق كارگزاران
مسأله بيست و هفتم: هجاي مؤمن
مسأله بيست و هشتم: هجر يا فحّاشي
نوع پنجم: از مكاسب محرّمه دريافت مزد در كارهاي واجب
خاتمه
مسأله اول: خريد و فروش قرآن مجيد
مسأله دوم: حكم جوايز و كليّه اموال گرفته شده از ظالم، سلطان جائر و كارگزاران او
حكم شرعي اخذ مال از ظالم
حكم اموال غصبي كه در دست ظالم تلف شده است
مسأله سوم: خراج و مقاسمه
تنبيهات هشتگانه
تنبيه اوّل: موضوعيّت قبض سلطان در حكم جواز اخذ
تنبيه دوم: محدوده حكم خراج
تنبيه سوم: محدوده خراج حلال
تنبيه چهارم: مراد از سلطان كيست؟
تنبيه پنجم: آيا لازم است خراج دهندگان اعتقاد به استحقاق سلطان داشته باشند؟
تنبيه ششم: مقدار خراج
تنبيه هفتم: استحقاق گيرنده خراج
تنبيه هشتم: شرايط زمين خراجي

برای دریافت کتاب روی تصویر فوق کلیک کنید

تلخیص کتاب الخیارات

تلخیص کتاب الخیارات

نویسنده : مسلم قلی پور گیلانی
فصل چاپ : بهار
سال چاپ : 1393
قطع کتاب : وزیری
چاپخانه : ياران
تیراژ : 3000 نسخه
تعداد صفحه : 300صفحه
موضوع کتاب :کتب درسی و شروح آن
برای تهیه کتاب روی تصویر فوق کلیک کنید

برای تهیه کتاب روی تصویر فوق کلیک کنید

حضور نماینده ولی فقیه در امور حج وزیارت در منزل استاد مسلم قلی‌پور

حضور نماینده ولی فقیه در امور حج وزیارت در منزل استاد مسلم قلی‌پور

به گزارش مباحثات، در این برنامه که تنی چند از مدیران بعثه مقام معظم رهبری نیز حضور داشتند، حجت‌الاسلام والمسلمین قاضی عسگر به فعالیت‌ها و زحمات علمی استاد مسلم قلی‌پور اشاره کرد و گفت: از خداوند متعال می‌خواهیم هرچه زودتر سرنوشت مفقودین این حادثه بسیار دردناک از جمله استاد مسلم قلی‌پور مشخص شود.

نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت تاکید کرد تمام تلاش خود را برای پیگیری وضعیت مفقودین به کار گرفته ایم و از طرق مختلف سعی می کنیم این تلاش ها به نتیجه برسد.

وی ضمن دلجویی از خانواده حجت‌الاسلام قلی‌پور، صبر و تسلیم بر رضای الهی را از جمله رموز تحمل مصائب و مشکلات عنوان کرد.

گفتنی است در حادثه منا بیش از چهارصد زائر ایرانی جان خود را از دست دادند که وضعیت نزدیک به چهل نفر از جمله حجت الاسلام مسلم قلی‌پور همچنان نامعلوم است.

حجت‌الاسلام مسلم قلی‌پور از جمله اساتید سخت‌کوش حوزه علمیه قم بود که آثار مختلف علمی از وی برجامانده است. وی یکی از اعضای بعثه حضرت آیت‌الله سیدسعید حکیم بود.

نامه سرگشاده خانواده حجت الاسلام قلی پور گیلانی به وزیرامور خارجه

جناب آقای دکتر محمدجواد ظریف، وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران

جناب حجت الاسلام و المسلمین سیدعلی قاضی عسگر، نماینده محترم ولی فقیه در امور حج و زیارت

جناب آقای مهندس سعید اوحدی، ریاست محترم سازمان حج و زیارت

با سلام و احترام

همانگونه که استحضار دارید بی کفایتی، سوء مدیریت و خباثت دولت سعودی در حج تمتع امسال، پنج شنبه­ سیاه و خونینی را برای جهان اسلام و هموطنان عزیزمان رقم زد. حادثه­ تلخ منا در روز عید سعید قربان، آغاز دهه­ مسرت بخش ولایت را به کام مردم عزیزمان تلخ کرد و آغازی بر دوره­ بی­ انتهای غم و اندوه برای خانواده شهداء و مفقودین این حادثه گردید. پس از حادثه نیز کارشکنی­ های مکرر مقامات سعودی منجر به وقفه در خدمت ­رسانی مردم و دست­ اندرکاران حج به مجروحین و حتی پیکرهای مطهر شهداء گردید و این کارشکنی به حدی رسید که به وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران روادید ورود به عربستان صادر نگردید. با پیگیری وزارت خارجه و وساطت امیر کویت روادید ورود به عربستان برای وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و هیأت محترم همراه صادر گردید، لکن مجوز فرود هواپیمای ایشان در فرودگاه جدّه صادر نگردید و تیم اعزامی کشورمان مجبور شدند از کشور ثالثی وارد عربستان سعودی شوند. در ابتدای ورود تیم اعزامی به عربستان نیز موذی­ گری ­های دولت سعودی همچنان ادامه داشت تا آن ­که هشدار شدید الحن مقام معظم رهبری به سردمداران سعودی ورق را برگرداند و آنان را وادار به همکاری با مسئولین کشورمان نمود. پیگیری ­های مجدانه جناب آقای دکتر قاضی­ زاده هاشمی و دست­ اندرکاران سازمان حج و زیارت کشورمان به شناسایی و انتقال مجروحین و همچنین ابدان مطهر جان ­باختگان این فاجعه کمک شایانی نمود. از مجموع 464 هموطن جان­ باخته و مفقود کشورمان، پیکر های مطهر 399 هموطن در اختیار مسئولین کشور قرار گرفت و ابدان مطهر 29 عزیز دیگر نیز با حکم حکومتی دولت سعودی و بدون اطلاع ­رسانی به جمهوری اسلامی ایران، در مکه مکرمه دفن گردید. آخرین بررسی ­ها از مفقود الاثر بودن 36 هموطن عزیز حکایت دارد که بنا به گفته­ ی ریاست محترم سازمان حج و زیارت کشورمان، اسامی این عزیزان در بین مجروحین، جان­باختگان و مرکز انفورماتیک عربستان سعودی وجود ندارد.

اکنون قریب به یک ­ماه از این فاجعه می ­گذرد، سوء مدیریت، کارشکنی و اهمال کاری دولت سعودی، لحظات تلخ، طاقت­ فرسا و غیرقابل تحملی را برای خانواده ­های مفقودین رقم زده است. این خانواده ­ها نمی­ توانند برای عزیز مفقودشان عزاداری کنند، چرا که پیکری تحویل­شان نشده است تا از فوت او مطمئن باشند و از سوی دیگر نیز نمی ­توانند دست روی دست بگذارند. اگرچه لغو برنامه ­های ریاست محترم جمهور در سفر نیویورک، جلسات اضطراری هیأت محترم دولت، حضور و اعلام انزجار سران محترم قوا و مسئولین نظام در مراسم ورود پیکرهای مطهر به کشورمان به صورت نمادین اهمیت موضوع را به همگان نشان داد و در جای خود قابل تقدیر است، لکن اقدامات نمادین زمانی ارزش واقعی خود را پیدا می­ کنند که با اقدامات عملی، جدّی و قاطعانه همراه باشند. به نظر می­ رسد تلاش­ های وزارت محترم امور خارجه که مسئول مستقیم پیگیری اتباع مفقود شده کشورمان است باید به صورت قوی تری ادامه یابد. در زمانی که بسیاری از کشورها (که برخی دشمنان تاریخی ما نیز هستند) برای پیگیری حتی یک تبعه مفقود و یا زندانی خود در سایر کشورها، خود را به آب و آتش می­زنند و از هیچ اقدامی فروگذار نمی ­کنند، انتظار می­ رود وزارت امور خارجه، سازمان حج و زیارت، مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولین به جای خط و نشان کشیدن برای دولت سعودی با هماهنگی نهادهای مسئول، گروهی را جهت پیگیری جدّی همه موارد احتمالی برای وضعیت 36 مفقود ایرانی به عربستان اعزام نماید. به نظر می ­رسد تمرکز وزارت محترم امور خارجه در دو سال اخیر بر موضوع برجام، آنان را از پرداختن به تقویت ارتباط با همسایگان (و نه دوستی) بازداشته است و کار به جایی رسیده است که وزیر محترم امورخارجه آلمان باید میان دو کشور اسلامی ایران و عربستان میانجی ­گری نماید و به جهان این­ گونه القا شود که بسیاری از گره ­های منطقه به دست آنان باید باز شود. اگرچه کلید دولت، قفل روابط میان ایران و کشورهای غربی را به خوبی گشوده، ولی گره میان روابط ما با برخی همسایگان همچنان بسته است و حتی برای صدور روادید به نمایندگان رسمی دولت باید دست به دامان سایرین شویم.

ضمن تشکر از ابراز همدردی سرپرست محترم حجاج ایرانی و مسئولین سازمان حج و زیارت، از مسئولین ذیربط پیگیری قاطعانه و سریع­ وضعیت همه مفقودین کشورمان، اطلاع­رسانی مستمر به خانواده­های آن عزیزان و همچنین پیگیری قضایی حادثه منا و محکوم نمودن مسببان آن را خواستاریم.

با احترام

خانواده حجت الاسلام و المسلمین مسلم قلی­پور گیلانی (مسلم عارف) از مفقودین حادثه تأسف­ بار منا

مصاحبه منتشر نشده با استاد قلی پور گیلانی

مصاحبه منتشر نشده با استاد قلی پور گیلانی

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام مسلم قلی‌پور از جان‌باختگان فاجعه منا است که فقدان وی جامعه علمی کشور به ویژه حوزه‌های علمیه را متأثر کرد. آن مرحوم در زمینه «فقه»، «اصول»، «فلسفه» و «حقوق» متخصص بود. از مرحوم قلی‌پور آثار علمی فراوانی به یادگار مانده که می‌توان از جمله آن‌ها به تلخیص، تدوین و شرح و همچنین تدوین نموداری کتاب‌های فقهی و اصولی مختلفی برای طلاب اشاره کرد.

مرحوم قلی‌پور در آخرین گفت‌وگوی تفصیلی خود با خبرگزاری رسا، به تشریح فعالیت‌هایش و وضعیت علمی حوزه پرداخته بود که در ادامه علاقه‌مندان متن آن را از نظر می‌گذرانند.

 

رسا ـ مقداری درباره خودتان و دوران طلبگی‌تان بفرمایید.

 

بنده مسلم قلی‌پور گیلانی هستم. زادگاهم شهر رودسر است و پس از پیروزی انقلاب برای ادامه تحصیل به قم آمدم. سال 60 ـ 61 که مرکز مدیریت تأسیس شد، از مدرسه حکیم نظامی ـ امام صادق(ع) فعلی ـ دیپلم تجربی گرفتم و وارد حوزه شدم. از نخستین کسانی بودم که پس از تأسیس مرکز مدیریت، وارد حوزه علمیه شدم.

 

یک سالی در مدرسه آیت‌الله گلپایگانی ـ خیابان صفاییه ـ درس خواندم. بقیه درس‌های مقدمات را نیز در مدرسه مقدسه رضویه خواندم. پس از آن هم آزاد درس خواندم. «شرح لعمه» را خدمت آقایان اشتهاردی و راستی خواندم؛ البته خدمت آقای راستی «قوانین» را هم خواندم. «مکاسب» را خدمت آیت‌الله محفوظی و مرحوم آیت‌الله ستوده فراگرفتم. «رسائل» را خدمت حضرت آیت‌الله میلانی رسیدم. «کفایه» را نیز خدمت آقای ستوده و موسوی تهرانی خواندم. در آن زمان ایشان(موسوی تهرانی) شاگردان زیادی نداشتند؛ قریب به هفت هشت نفر بودیم که نزد ایشان در حسینیه آیت‌الله مرعشی نجفی جلد دوم «کفایه» را می‌خواندیم. بسیار هم بحث‌ علمی می‌کردیم؛ در آن زمان ایشان نظرات آقای نائینی را طرح می‌کرد که بسیاری شیفته آن آراء شدند.

 

ما نیز شیفته آراء امام(ره) بودیم. آقای موسوی تهرانی در «کفایه» مهارت داشتند، به همین دلیل بسیار با ایشان بحث علمی می‌کردیم. پس از این دوران وارد درس خارج شده و خدمت آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی بودم. به نظرم حدود 5 تا 6 سال طول کشید تا سطح را تمام کنم.

 

رسا ـ نظر خانواده‌تان درباره طلبه شدن شما چه بود؟

 

پدر و مادرم بسیار دوست داشتند، پزشک شوم. بنده نیز وقتی به قم آمدم برادرانم را به این شهر آورده و روانه دانشگاه کردم، آن‌ها را پزشک کردم تا دست از سرم بردارند.

 

 

رسا ـ افزون‌بر دروس حوزوی، در مقاطع و مراکز دیگری نیز مشغول به تحصیل بوده‌اید؟ چه شد به مباحث دینی علاقه‌مند شدید؟

 

بله؛ بنده افزون‌بر دروس حوزوی، سال دوم تجربی را نیز می‌خواندم. در خاطرم هست، پیش از انقلاب در اصفهان بودم و هنوز تظاهرات قوت نگرفته بود که یکی از بستگان پولی به بنده داد و گفت: «فرزندان مرا به سینما ببر.» ما نیز آن زمان برای رفتن به سینما به چهار باغ اصفهان رفتیم. در صف ایستاده بودیم تا بلیط بگیریم. در آن زمان سوم راهنمایی را تمام کرده بودم و یادم هست که افراد تیپ‌هایی داشتند که با فطرت سازگار نبود و به تعبیری سبک بود. سخنان بسیار بدی نیز می‌زدند.

 

با تمام این وجود به فرزندان فامیل گفتم: من به سینما نمی‌آیم. برای شما بلیط تهیه می‌کنم تا بروید فیلم را تماشا کنید. من اینجا روی نیمکت می‌نشینم تا بازگردید. برای آنها بلیط تهیه کردم و با پول خودم کتاب «اصول دیالکتیک» حضرت آیت‌الله سبحانی را خریداری کردم؛ چون مباحثی درباره کمونسیت‌ها و مخالفان دین بیان کرده بود.

 

قریب به 2 ساعت و نیم طول کشید تا فیلم تمام شود و من نیز در این مدت کتاب را تا آخر خواندم. البته فهمیدنش برایم راحت نبود، چون عادت به مطالعه کتاب‌های غیر درسی نداشتم. ولی شنیده بوده که «ابوعلی سینا» 40 بار کتاب «ارسطو» را خوانده ولی باز هم آن را نفهمیده است؛ سپس یک کتاب دیگری را خوانده و آن(کتابی که 40 بار خوانده) را فهمیده است. من نیز برخی مطالب و صفحات را چند بار می‌خواندم، حتی متن‌ها را حفظ می‌کردم. در کل مقداری از آن را فهمیدم. آرام آرام نیز به این‌گونه مباحث علاقه‌مند شدم.

 

نخست قرار شد دروس تجربی را بخوانم، ولی چون روستایمان دبیرستان نداشت و من نیز درسم خوب بود ـ همه دکتر دکتر می‌گفتند ـ به اصفهان آمدم تا پزشک شوم. در اصفهان اقواممان بودند. آن‌ها نیز تشویق می‌کردند آن‌جا درس بخوانم، چون می‌گفتند: «موقعیت رشد دارد.» در آن زمان تظاهرات قوت گرفته بود و من نیز به صورت پنهانی در تظاهرات شرکت می‌کردم، یعنی یواشکی می‌رفتم؛ چون اگر به اقوام می‌گفتم اجازه نمی‌دادند و می‌گفتند: «شما اینجا غریب هستید. بچه مردم هستید و امانت دست ما. فردا شما را می‌گیرند و می‌کشند.»

 

ولی با این وجود بنده به صورت مخفیانه در تظاهرات شرکت می‌کردم. بدین صورت بود با گردانندگان انقلاب که بیشتر دانشجویان بودند ارتباط برقرار کردم؛ رفیق شدم. به همین دلیل در «دانشگاه صنعت اصفهان» و «دانشگاه اصفهان» رفت‌وآمد داشتم. دانشجویان نیز کتاب‌های مذهبی را برای مطالعه به بنده می‌دادند که با شوق آن‌ها را مطالعه می‌کردم. در برخی مواقع نیز نکات مهم آن‌ها را یادداشت می‌کردم. این مسائل سبب شد تا تقویت ذهنی حاصل برای فهمیدن کتاب‌های دینی حاصل شود.

 

 

رسا ـ به جز دروس تجربی، بیشتر چه مباحثی را فرا گرفتید؟

 

پس از پیروزی انقلاب در مباحث فلسفی که از سوی آقایان مصباح، دکتر احمد احمدی و برخی دیگر ـ که نمی‌خواهم نامشان را بیاورم، چون از نظر سیاسی ورشکسته شدند ـ مطرح می‌شد و بنده نیز در آن‌ها شرکت می‌کردم. یکی از آقایان نیز در آن زمان درس نهج‌البلاغه داشت که از نخست تا پایان آن‌ها را گوش داده و می‌نوشتم. این آقا در بحث‌های فلسفی بسیار کوتاه و روان صحبت می‌کرد و من نیز آن‌ها را یادداشت می‌کردم. به همین دلیل پس از سال دوم تجربی نام بیشتر کتاب‌های فلسفی را حفظ بودم.

 

اوایل انقلاب که منافقین کمونیست فعالیت داشتند،‌ بنده بحث‌های فلسفی را برای آن‌ها مطرح می‌کردم. حتی با دانشجویان و دبیرستانی‌هایی که کمونیسم و برخی دیگر از آن‌ها چریک‌های فدایی و منافق بودند، بحث می‌کردم. در خاطرم نیست که حتی یک‌بار از پاسخ دادن عاجز باشم. این مسائل سبب شد تا به بحث‌های فلسفی علاقه بسیاری داشته باشم و وقتی سال دوم تجربی را می‌خواندم، به درس «منظومه» یکی از اساتید رفتم که آن‌جا بهترین مستشکل من بود.

 

در آن زمان شاید ته ریشی بیشتر نداشتم، ولی وقتی در کلاس «منظومه» شرکت می‌کردم، بسیاری از طلاب مسن به احترام بنده می‌ایستادند و من نیز از این موضوع بسیار خجالت می‌کشیدم. حتی خجالت می‌کشیدم کنار استاد بنشینم، به همین دلیل کنار درب می‌نشستم. در آن زمان «منظومه»، «بدایه» و «نهایه» را خواندم، در حالی که هنوز طلبه نشده بودم. البته تنها عبارت می‌خواندم و نمی‌فهمیدم که عبارت را باید با مرفوع، مجرور و یا منصوب بخوانم. برخی از طلاب نیز توضیح می‌دادند که منظور عبارات بیان شده چیست؟ سپس «اسفار» را خواندم و تدریس را شروع کردم. مدتی نیز در «فقه» و «اصول» کار کردم، ولی باز هم از سال گذشته به «فلسفه» می‌پردازم.

 

رسا ـ منظورمه، بدایه، نهایه، اسفار و… را با چه اساتیدی خواندید؟

 

نزد آشیخ یحیی انصاری «منظومه» را خواندم. نزد آقای فیاضی نیز «بدایه» و «نهایه» را خواندم. «اسفار» را نیز از محضر آقای حسن‌زاده فرا گرفتم. به علامه طباطبایی(ره) نیز بسیار علاقه‌مند بودم، به همین دلیل وقتی آقا حرم می‌آمدند با ایشان به سمت خانه‌شان حرکت می‌کردم و بعضاً سؤال‌های از ایشان می‌پرسیدم.

 

یک زمانی به آقای حسن‌زاده گفتم: بحران صدیقین را توضیح دهید؛ در آن زمان طلبه نبودم. به بنده گفتند: «آقای من، شما باید سال‌ها درس بخوانید، تهذیب نفس کنید و این علوم بدون تهذیب نفس فهمیده نمی‌شود.»

 

واقعا هم این‌گونه است؛ برای نمونه در ماه مبارک رمضان که درس می‌خواندم، آن‌ها را بهتر و شفاف‌تر متوجه می‌شدم. عجیب است! تهذیب نفس در فهم دروس ما بسیار تأثیر است. «فقه» و «اصول» را نیز نزد آقای فاضل لنکرانی، آشیخ جواد و آقای وحید فرا گرفتم.

 

 

رسا ـ فرمودید در مباحث علوم تجربی هوش قوی‌ داشتید، آیا در علوم حوزوی نیز از این هوش و ذکاوت برخوردار بودید؟

 

روحیه بنده بسیار ظریف بود. به همین دلیل وقتی به برخی آقایون نزدیک می‌شدم و می‌دیدم که بعضی از اطرافیان علما دلخور می‌شوند، خودم را کنار می‌کشیدم. وگرنه آقای فاضل آن قدر به بنده اهمیت می‌داد که بسیاری از چیزها را به عنوان مرجعیت صحبت می‌کردیم. ولی بعدها موضوعاتی پیش آمد که خودم را کنار کشیدم.

 

البته بیشتر درس آقای فاضل می‌رفتم. ایشان بسیار ذهن قویی داشتند و خوش استعداد بودند؛ به همین دلیل در «اصول» از دیگران مطرح بودند. حتی درس بسیاری از آقایان که می‌رفتم ابداً به درس آقای فاضل می‌رسید!

 

برای هم‌ مباحثی‌هایم حالت نیمه استادی داشتم. حتی به فهم آن‌ها بسیار شک داشتم و هنوز هم تردید دارم بسیاری از آن‌ها مطالب را کامل متوجه شده باشند. فهم برخی از مطالب بسیار دشوار بود، یعنی اصل شی در ادراک و فهم است. بنده وقتی درس خارج می‌خواندم، به هم‌بحثی‌هایم پیشنهاد می‌دادم تا متن کتاب‌ها را نیز مباحثه کنیم.

 

رسا ـ بیشتر درس خارج کدام یک از عزیزان را می‌پسندید؟

 

بنده خودم چند سالی است که درس خارج می‌گویم. در درس‌های خارج فراوانی نیز شرکت کرده‌ام. ولی فردی خوش استعداتر و نابغه‌تر از امام(ره) نیافتم. کمتر شخصی در تاریخ «فقه» و «اصول» به امام خمینی(ره) می‌رسد. اگر فرد مقایسه‌ای داشته باشد کاملا تفاوت را متوجه می‌شود.
امام(ره) نبوغ عجیبی داشتند. هم بحثی‌های امام(ره) ابداً قابل مقایسه با ایشان نبودند. از آقای شهیدی شنیدم: «هر کسی، فلان آقا را با امام مقایسه می‌کند. این‌ها به امام ظلم می‌کنند.» امام(ره) اشکالات بسیار دقیقی می‌کردند، به گونه‌ای که با یک تلنگر ایشان برخی از مسلمات از هم می‌پاشید.

 

برای نمونه آقای خوئی، شهید صدر و مرحوم آخوند می‌گویند: «رابطه صحیح و فاسد رابطه تام و ناقص بودن است.» امام(ره) یک اشکال ابتدایی می‌کند که «رابطه صحت و فاسد رابطه تضاد است.» بسیاری از علما مسائل را با قربان صدقه و هزار تعبیر مطرح می‌کردند. ولی خدا پدر و مادر امام خمینی(ره) را رحمت کند که ما را نجات دادند، از بن بست بیرون آوردند. برخی از نظریات امام راحل کم نظیر بود. متأسفانه مرکز نشر آثار امام خمینی(ره) و انتشارات دیگر این مطالب را منتشر نمی‌کنند. بلکه تنها خطابه‌های قانونی ایشان را بیان می‌کنند.

 

بنده خودم درس خارج «مکاسب» و «اصول» دارم؛ در این درس نخست مبانی امام(ره) را توضیح می‌دهم؛ سپس خلاصه، چکیده و نکاتش را بیان می‌کنم. البته مطالب دیگر فقها را نیز بیان می‌کنم که بعضا برای بیان برخی مطالب چند روزی زمان لازم است، پس از بیان این مطالب، آرا و نظرات امام(ره) را بار دیگر به صورت فشرده و چکیده بیان می‌کنم. سپس این نظرات را با یک‌دیگر مقایسه کرده و تفاوت‌هایش را بیان می‌کنم. در درسم گام به گام بیان می‌کنم که امام خمینی(ره) چه سیری در مباحثه داشتند. سبک اجتهادی و نوع استدلال ایشان را بیان می‌کنم.

 

 

رسا ـ به نظر شما چرا امروزه شاهد تربیت علمایی همانند امام راحل در میان طلاب نیستیم؟

 

چون اخلاص میان طلبه‌ها کم شده است. وارد حوزه می‌شوند و ادامه تحصیل می‌دهند، ولی اخلاص بسیاری از آن‌ها کم است. اخلاص نیز در شرایط مختلف فرق می‌کند. اگر اخلاص نباشد، توفیق درسی حاصل نمی‌شود. اکنون امکانات و شرایط درس خواندن بسیار نسبت به پیش از انقلاب بهتر و بیشتر است. البته پیشرفت‌ها نیز خوب است. ولی در آن زمان هر چند تعداد طلاب کم بوده است،‌ با این وجود بسیاری عالم فرزانه می‌شدند. چون اخلاص داشتند، خدا نیز آن‌ها را یاری می‌کرد.

 

آقای حسن‌زاده در یکی از کتاب‌های خود نوشته‌اند: «اوایل طلبگی خواب دیدیم در مشهد خدمت امام رضا(ع) رسیده‌ام. البته قبلش خدمت برخی از اصحاب امام(ع) رسیدم، سپس خدمت ایشان رسیدم. امام(ع) وقتی من را دیدند آب دهان مبارکشان را بر روی لبشان جمع کردند. به من فرمودند: چه می‌خواهی؟ گفتم: علم. امام(ع) نیز آب دهانشان را به بنده دادند، از آن روز سرنوشتم بسیار تغییر کرد.»

 

ما چنین بزرگانی داریم که بسیاری آن‌ها را نمی‌شناسند. بنده یقین دارم تنها با زحمات خودم نمی‌توانم به جایی برسم. بلکه باید امداد و نظر اهل‌بیت(ع) شامل حالم شود. خود بزرگان نیز از ائمه اطهار(ع) بهره می‌بردند، وگرنه تنها با فعالیت‌هایشان به جایی نمی‌رسیدند. درباره آقای بهجت(ره) نیز می‌گویند: حضرت ابالفضل(ع) عنایتی به ایشان کرده‌اند. راه عرفان نیز برای این بزرگوار باز شده است. امام راحل نیز این‌گونه بودند.

 

رسا ـ در حال حاضر دروس خارج حوزه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

متأسفانه در برخی درس‌های ‌خارج ما یک اشتباه و نقص بزرگ وجود دارد. مُدرسِ درس خارج، در یک مطلب چون خودش مجتهد است، می‌گوید ادله این است و دلیلش تمام است. نهایتا یکی دو قول را می‌گوید و استدلال می‌کند. حتی اسم هم نمی‌برد، گویی کمش می‌آید اسم ببرد. می‌گوید: قیل فلان و اشکالش این است. من فکر می‌کنم خوش استعدادترین شاگرد مرحوم امام(ره) آقای فاضل(ره) و آقای جوادی آملی هستند. آقای فاضل(ره) چون مرجع تقلید بود و مبانی را خوب توضیح می‌داد، اکثراً با امام(ره) هم نظر بود.

 

نوع تدریس باید شاگرد پرور، مجتهد پرور و تقویت کننده اجتهاد باشد که این موضوع خود یک روش خاصی دارد. استاد باید فروع را کاملاً بیان کند، نه این‌که برای نمونه بگوید: امام خمینی(ره) این‌گونه گفته است. بلکه باید روش‌های ایشان در رسیدن به مباحث را بیان کند، یعنی چگونگی سبک اجتهادی ایشان را توضیح دهد.

 

 

رسا ـ در درس خارج مقام معظم رهبری نیز شرکت می‌کنید؟ نظرتان درباره آن چیست؟

 

متأسفانه توفیق آن پیش نیامده است. البته قسمتی از درس‌های آیت الله خامنه‌ای را دوستی به بنده داد تا در تحقیق کمکش کنم، دیدم مقام معظم رهبری بسیار خوش استعداد هستند. حرف آخر را که ایشان می‌زنند، در سطح بالایی است. متأسفانه من از نزدیک با درس ایشان آشنا نیستم چون ایشان کتابی ندارند و من هم حوصله نمی‌کنم نوار گوش کنم. البته از فتواهای ایشان می‌توان فهمید که چقدر نبوغ دارند.

 

رسا ـ نظرتان درباره رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای چیست؟

 

همین رهبریِ حضرت آقا، مگر خیلی‌ها نبودند که هم سابقه تحصیلی و هم سابقه انقلابیشان از ایشان بیشتر بود. چرا آنها رهبر نشدند؟ این جمله‌ معروف است که آقای بهاء الدینی گفته‌اند: «آن موقع،‌ خبرگان فرد دیگری را به عنوان جانشین امام(ره) معرفی کرده بودند، اما نظر امام زمان(ع) به سید علی آقا بود.»

 

شاید بنده و امثال بنده ندانیم که اداره این انقلاب و نهضت الهی در میان این همه گرگ صفت به چه میزان تخصص و تبحر می‌خواهد؟! هزاران گروه و دولت تلاش کردند تا مانع رشد انقلاب شوند، آن را منحرف کنند و نگذارد شکل بگیرد. ولی امام راحل با وجود این‌که درس سیاست و مدیریت نخوانده بودند، بلکه در اتاق و حجره‌شان بودند، توانستند این انقلاب را اداره کرده و دشمنان را کنار بزنند. این یک امر عادی نیست! مگر از نظر جثه فردی درشت‌تر‌ از حضرت امیرمؤمنان(ع) نبود؟ ولی چه شد که حضرت(ع) درب خیبر را از جا کنده و دور انداختند؟ مگر این کار امر عادی بود؟!

 

چه شد رژیم پهلوی با آن‌که تا دندان مسلح بود، ولی حتی با هزینه میلیاردها تومان نیز نتوانستند جلوی انقلاب را بگیرد؛ جلوی امام(ره) را بگیرد. مسلما ترور حضرت امام راحل برای آن‌ها کار بسیار دشواری نبود، ولی این کار را نتوانستند انجام دهند و امام(ره) نیز بساطشان را به هم ریخت.

 

آمریکا از اول انقلاب تاکنون نتوانسته به کشور ما حمله کند و بساط انقلاب را جمع کند. چون این انقلاب و بزرگان نظام را خداوند سبحان به برکت اهل‌بیت(ع) حفظ می‌کند.

 

متأسفانه ما نسبت به بسیاری از مسائل عادی نگاه می‌کنیم. در حالی که عنایات و امدادهای الهی زیادی وجود دارد. چه کسی می‌توانست فتنه 88 را اداره و مدیریت کند؟ همه بزرگان و نخبگان سیاسی ما اگر جمع می‌شدند نمی‌توانستند این طور اداره کنند. مگر اداره وضعیت فعلی جامعه کار راحتی است؟! ممکن است در برخی مواقع بگوییم: آقا چرا حرف نمی‌زنند. چرا کاری نمی‌کنند؛ این‌ها همه احساسی است. با احساسات نمی‌شود، مملکت و نظام و اسلام را اداره کرد.

 

این مسائل را نمی‌گویند و بسیاری خیال می‌کنند که تمام کارها عادی است. آیا یک جا شده که بتوان گفت: حضرت آقا در رهبریتشان اشتباه واضحی کرده‌اند؟! از ایشان چنین موضوعی سر نزده است. آیا موضوعاتی که در جلسه خبرگان رهبری در زمان انتخاب حضرت آقا به عنوان رهبر از امام راحل نقل شد، موضوع عادی بود؟ مگر امام راحل به خواست خودشان چنین مطالبی را بیان کرده بودند؟ آیا حرف خود امام(ره) بود یا به ایشان گفته بودند که چنین بگویند؟